تا دهه گذشته، اسرائیل مجبور بود برای دفاع از خود و مقابله با تهدیدات خارجی، تقریباً به طور انحصاری بر دو مرحله تمرکز کند. اما با شکل‌گیری جنگ نامتقارن توسط ایران و افزایش عمق راهبردی ایران، این رژیم به دنبال تغییر در وضعیت نظامی- امنیتی خود بر آمد.

نگاهی به روندهای مقابله نامتقارن ایران با رژیم صهیونیستی

فارس پلاس؛ دیگر رسانه‌ها- ایران نوشت: برای سال‌های متمادی، فعالیت‌های نظامی اسرائیل با دو مرحله مرتبط مشخص می‌شد. اولین مرحله، آمادگی برای جنگ بود که شامل توسعه مفاهیم عملیاتی علیه دشمنان، فرایندهای افزایش نیرو برای تهیه و توسعه تسلیحات و آموزش و سازماندهی پرسنل بود که همگی در آماده‌سازی نهایی برای درگیری‌های قریب الوقوع به اوج خود می‌رسید. مرحله دوم مربوط به استفاده از زور در طول جنگ و حمایت از تلاش‌های رزمی بود.  تا دهه گذشته، اسرائیل مجبور بود برای دفاع از خود و مقابله با تهدیدات خارجی، تقریباً به طور انحصاری بر این دو مرحله تمرکز کند. اما با شکل‌گیری جنگ نامتقارن توسط ایران و افزایش عمق راهبردی ایران به عنوان دشمن اصلی و درجه یک صهیونیسم، این رژیم به دنبال تغییر در وضعیت نظامی- امنیتی خود بر آمد. نمونه بارز این امر، تغییر استراتژی در بحران سوریه بود. با آغاز بحران سوریه در سال 2011، رژیم صهیونیستی به دنبال این بود که بشار اسد از قدرت کنار برود و پل میانی محور ایران و شرکای منطقه‌ای قطع شود. در طول جنگ 33 روزه و جنگ‌های غزه، سوریه ستون فقرات اتصالی محور مقاومت را تشکیل می‌داد. اما با حمایت ایران و سایر شرکای منطقه‌ای، بشار اسد توانست در قدرت باقی بماند و ایران، حزب‌الله و سایر گروه‌های هم‌پیمان در سوریه وضعیت خود را تثبیت کردند. از سال 2013 رژیم صهیونیستی با مشاهده تغییر وضعیت در بحران سوریه و به خصوص نبرد آزاد‌سازی شهر راهبردی القصیر، استراتژی «جنگ بین جنگ ها» را در پیش گرفت؛ هرچند که مقامات صهیونیستی این استراتژی را به دوره قبل نسبت می‌دهند، اما عیان است که شکست تروریست‌ها در شهر راهبردی القصیر، باعث شد که اسرائیل به صورت مستقیم وارد کارزار سوریه شود؛ هرچند قبل از آن پشتیبانی‌های لازم را از اتاق عملیات «موک» در عمان انجام داده بود. مطابق این استراتژی هدف، انجام اقدامات پیشگیرانه، بویژه عملیات‌های مخفی برای تضعیف منظم قابلیت‌های دشمن و جلوگیری از استقرار منظم دشمن است. طراحی استراتژی برای مقابله با نیروهای نیابتی گه گاه در رسانه‌ها از این استراتژی به عنوان جنگ سایه‌ای اسرائیل علیه محور مقاومت یاد می‌شود. هدف اسرائیل غالباً در این استراتژی ضربه زدن به حضور ایران یا نیروهای نیابتی آن در عراق، سوریه و لبنان بوده است. گزارش‌ها حاکی از آن است که از سال 2013 تاکنون، اسرائیل صدها حمله هوایی علیه محموله‌های تسلیحاتی، بویژه موشک‌های هدایت شونده دقیق، انبارهای نگهداری تسلیحات و مراکز اطلاعاتی و فرماندهی حزب‌الله و نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سوریه انجام داده است.نمونه‌ای از این حملات در ژوئن 2019 صورت گرفت؛ زمانی که مجموعه حملاتی با جت جنگی اف 16 و هواپیماهای بدون سرنشین، در مدت کوتاهی علیه انبارهای سلاح در عراق، نیروهای شبه نظامی در سوریه و تجهیزات تولید موشک در لبنان انجام شد. یکی از حملات صورت گرفته در راستای این استراتژی حمله به پایگاه «تیفور» بوده است. بامداد روز نهم آوریل ۲۰۱۸ برابر با بیستم فروردین ماه ۱۳۹۷رسانه‌ها از حمله به پایگاه «تیفور» در استان حمص که به کشته شدن ۱۴ نفر منجر شد، خبر دادند؛ اما هیچ طرفی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفت.وزارت دفاع روسیه اعلام کرد که چند فرونده جنگنده اف ۱۵ اسرائیل با عبور از حریم هوایی لبنان اقدام به حمله به پایگاه تیفور سوریه کرده‌اند. بر اساس اعلام وزارت دفاع روسیه، جنگنده‌های اسرائیلی در این حمله هشت موشک به سمت این پایگاه شلیک کرده‌اند که پدافند ارتش سوریه موفق به رهگیری و انهدام ۵ فروند از این موشک‌ها شده است. در ابتدا اعلام شد که این حمله از سوی امریکایی‌ها انجام شده است، اما پنتاگون هرگونه حمله‌ای را تکذیب کرد. بعد از آن هم حملات مختلفی علیه تأسیسات نظامی و فرودگاه نظامی سوریه و حتی فرودگاه دمشق توسط اسرائیل صورت گرفت. آخرین حمله‌های صورت گرفته در راستای استراتژی جنگ بین جنگ‌ها، حمله به مقر استقرار مستشاران ایرانی در دمشق بود که طی آن دو نفر شهید و چند نفر مجروح شدند.   کارزار سایه‌ای دریایی برای مقابله با عمق استراتژیک ایران در حوزه دریایی هم اسرائیل چندین حمله به کشتی‌های ایرانی داشت. که البته با پاسخ ایران همراه بود. اسرائیل در ابتدا بسیار مراقب بود که آشکارا به این کارزار اشاره نکند. اما با گذشت زمان، مقامات اسرائیلی -از فرمانده نیروی هوایی گرفته تا رئیس ستاد ارتش و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر- شروع به صحبت در مورد این استراتژی کردند. آنها سوریه را به عنوان کانون مرکزی این استراتژی و عراق را به عنوان هدف بعدی مورد اشاره قرار دادند. از نظر اسرائیل ایران عمق استراتژیک خود را تا مرزهای فلسطین اشغالی رسانده و از سال 2019 جنگ را به کرانه باختری و مناطق اشغالی 1948 کشانده است، اسرائیل وضعیت پیش آمده جدید را به عنوان بزرگترین تهدید وجودی ارزیابی کرده و به دنبال مقابله با آن است. هرچند وضعیت داخلی اسرائیل به خصوص با توجه به پرونده اصلاحات قضایی روی گسل قرار گرفته است، اما حواله دادن استراتژی جنگ بین جنگ‌های اسرائیل و به خصوص حملات مکرر به سوریه به عنوان راه فرار نتانیاهو از وضعیت داخلی، صرفاً آدرس غلط دادن است. این کمپین عملیاتی از سال 2013 در کشورهای محور مقاومت به خصوص سوریه در جریان است و در دورانی هم که وضعیت داخلی اسرائیل در وضعیت با ثباتی قرار داشت، به صورت جدی وارد این کارزار شده بود.هرچند ایجاد بحران بیرونی برای مدیریت بحران داخلی از اهداف نتانیاهو به شمار می‌رود، اما این موضوع که اسرائیل صرفاً به دلیل بحران داخلی به دنبال ایجاد بحرانی بیرونی است، برای این رژیم بیشتر مصرف داخلی دارد. این استراتژی اسرائیل در سال‌های گذشته صورت گرفته بود و تا زمانی که ایران و محور مقاومت به یک بازدارندگی در برابر این استراتژی نرسند، حملات اسرائیل علیه ایران و گروه‌های نیابتی‌اش ادامه خواهد یافت.در راستای جنگ سایه‌ها اسرائیل در سوریه و عراق تقریباً پاسخ مناسبی دریافت نکرده است. ایران و محور مقاومت باید به یک استراتژی راهبردی در قالب بازدارندگی در سوریه در برابر اسرائیل برسند. اسرائیل بخوبی این را می‌داند که هیچ نهاد بین‌المللی نمی‌تواند این رژیم را متوقف کند و به هیچ نهادی پاسخگو نیست؛ حملات مختلف به سوریه با شکایت‌های مختلف این دولت در سازمان ملل همراه بوده ولی هیچ گاه نتیجه‌ای در بر نداشته و نخواهد داشت. بنابراین تنها راه‌حل محور مقاومت برای خنثی سازی‌ها، کمپین جنگ سایه‌ها برای ایجاد یک بازدارندگی در برابر این رژیم در سوریه است. تا زمانی که به حملات اسرائیل پاسخ قاطع داده نشود، اسرائیل این کمپین را ادامه خواهد داد و خود این دولت هم بخوبی این مسأله را فهم کرده است. حملات اسرائیل به مراکز نظامی و مستشاری در دمشق هدفمند بوده است.  هرچند ایران قرارداد‌های دفاعی برای استقرار سامانه‌های پدافندی در سوریه منعقد کرده و طبق ارزیابی رسانه‌های اسرائیلی، سامانه سوم خرداد در سوریه مستقر شده است، اما پاسخ به این رژیم نباید صرفاً در سوریه باشد. ایران می‌تواند کمپین این استراتژی را در جغرافیای گسترده‌تر عملیاتی کند. تعیین خطوط قرمز بدون رعایت آنها و تبدیل شدن آنها به خطوط نارنجی و زرد نمی‌تواند برای ایران تأمین امنیت کند. اسرائیل هم به دنبال ایجاد گستره جغرافیایی بزرگتر برای این استراتژی است که اقلیم کردستان عراق و آذربایجان در این راستا قرار می‌گیرند. بنابراین ایران باید کمپین جنگ بین جنگ‌ها را به عنوان یک تهدید بنگرد و متناسب با این تهدید، استراتژی خود را تعریف کند. پایان پیام/غ

دیدگاهتان را بنویسید